توهم فره جغرافیایی و شکنندگی زیرساختها
گرمایش زمین اثرات تصاعدی بر اقلیم آمریکا، بهویژه الگوهای طوفانها، گذاشته است. هر درجه افزایش دمای جهانی، از طریق مکانیسمهای بازخورد مثبت، شدت و فراوانی این رویدادها را تشدید میکند. بالا رفتن دمای سطح اقیانوسها در خلیج مکزیک و سواحل شرقی، انرژی بیشتری به طوفانها تزریق کرده و هاریکنهای مخربتری ایجاد میکند. ذوب یخهای قطبی اثر آلبدو (بازتاب نور خورشید) را کاهش داده و گرما را بیشتر جذب میکند، که خود گرمایش را تسریع کرده و چرخهای از طوفانهای شدیدتر را به راه میاندازد.
دادههای NOAA نشان میدهد که از سال 2005 تا 2024، تعداد و شدت هاریکنهای آتلانتیک به طور چشمگیری افزایش یافته است. شاخص انرژی چرخهای انباشته، معیاری برای شدت، مدت و فراوانی طوفانها، از اواسط دهه 1990 رشد قابل توجهی را ثبت کرده است. به طور متوسط، در دوره 1991 تا 2020، هر فصل هاریکن شامل 14 طوفان نامگذاریشده، 7 هاریکن و 3 هاریکن بزرگ از دسته 3 یا بالاتر بوده است. در 20 سال گذشته، سال 2005 با 15 هاریکن که 7 مورد آن بزرگ بود و سال 2020 با 14 هاریکن که 6 مورد آن بزرگ بود، از فعالترین سالها بودند. هاریکن کاترینا در سال 2005 با خسارت 186 میلیارد دلار در سال 2022 و هاریکن ماریا در سال 2017 با 2982 کشته، از پرهزینهترین و مرگبارترین طوفانها بودند.
الگوی طوفانها نیز دستخوش تغییر شده است. هاریکنها امروز کندتر حرکت میکنند و این امر باعث بارندگیهای شدیدتر و سیلهای طولانیتر میشود. برای نمونه هاروی در سال 2017 با توقف طولانی در تگزاس، 125 میلیارد دلار خسارت به بار آورد. افزایش دمای اقیانوسها به میزان حدود نیم درجه سلسیوس از سال 1980 و بالا آمدن سطح دریا تا 20 سانتیمتر در سواحل آمریکا، شدت طوفانها و ارتفاع موجهای طوفانی را افزایش داده است. هاریکن سندی در سال 2012 به دلیل سطح دریای بالاتر، احتمال وقوع سیل را سه برابر کرد. طوفانهای زمستانی، مانند طوفان برفی سال 2016 در شمال شرق، نیز با بارشهای بیسابقه و خسارات زیرساختی، الگوهای غیرعادی نشان دادهاند. این تغییرات، همراه با افزایش 40 تا 50 درصدی هاریکنهای بزرگ در دهههای 2000 و 2010 نسبت به دهههای 1970 و 1980، تأثیر تصاعدی گرمایش زمین بر شدت طوفانها را نشان میدهد.
علاوه بر این، خشکسالیهای مزمن در کالیفرنیا و کمبود آب در جنوب غرب آمریکا و آتشسوزی مهیب در لس آنجلس معضلات امنیت غذایی و فشارهای اقتصادی بر بخشهای کلیدی مانند کشاورزی و صنعت را تشدید کرده است. این خسارات فزاینده، سهم قابل توجهی از بودجه ملی را به خود اختصاص داده و توان آمریکا را برای حفظ هژمونی جهانیاش تحلیل میبرد.
بر اساس گزارش دویچهوله در اروپا نیز، وابستگیهای اقتصادی به زیرساختهای طبیعی، نقطه آسیبپذیری جدیدی را ایجاد کرده است. خشکسالی بیسابقه رود راین، به عنوان شریان اصلی حملونقل آلمان، توقف ۸۰ درصدی حملونقل کالا و افزایش سه برابری هزینهها را در پی داشت. این امر، معضل زنجیرههای تأمین شکننده اروپا و وابستگی آنها به منابع طبیعی را برجسته میسازد. کاهش تولید غلات در فرانسه، به عنوان "سبد نان اروپا"، امنیت غذایی قاره را به مخاطره انداخته است. از سوی دیگر، بحران انرژی ناشی از تحولات ژئوپلیتیکی، بسیاری از کشورهای اروپایی را وادار به بازگشت به سوختهای فسیلی کرده که با اهداف بلندمدت اقلیمی آنها در تضاد است و نشاندهنده تنش میان امنیت انرژی و پایداری زیستمحیطی است.
حتی توان نظامی آمریکا نیز از این آسیبپذیری مستثنی نیست. گزارش پنتاگون در سال ۲۰۱۹ نشان میدهد نیمی از پایگاههای نظامی این کشور در برابر سیل و طوفان آسیبپذیر هستند، که قابلیت عملیاتی و آمادگی نظامی را تحت تأثیر قرار میدهد. بالا آمدن سطح دریا تا سال ۲۰۵۰ میتواند شهرهایی چون نیواورلئان را تهدید کند. علاوه بر این، مهاجرتهای اقلیمی گسترده تا ۱۳ میلیون نفر در آمریکا تا سال ۲۱۰۰ فشار بیسابقهای بر زیرساختهای شهری وارد کرده و از پتانسیل تضعیف انسجام اجتماعی برخوردار است.
مهاجرت و تنشها
تغییرات اقلیمی، به طور فزایندهای موجهای مهاجرت جهانی را تشدید کرده و ابعاد جدیدی به پیچیدگیهای ژئوپلیتیک میافزاید. در گزارشی IPCC پیشبینی میکند تا سال ۲۰۵۰، ۲۰۰ میلیون نفر به دلیل بالا آمدن سطح دریاها و خشکسالیهای شدید آواره خواهند شد. در ایالات متحده، طوفانهایی نظیر آیدا، مهاجرتهای داخلی را افزایش داده و فشاری فزاینده بر خدمات عمومی و انسجام اجتماعی وارد کرده است. در اروپا، خشکسالی رودخانهها، جوامع روستایی را آواره کرده و تنشهای اجتماعی را دامن زده است.
این جابجاییهای گسترده انسانی، رقابت بر سر منابع کمیاب را شدت میبخشد و پتانسیل دامن زدن به درگیریهای ژئوپلیتیکی را دارد. مناطق آسیبپذیرتر، به ویژه در آفریقا و خاورمیانه، در حال تبدیل شدن به کانونهای بیثباتی هستند که در آنها تغییر اقلیم به کاتالیزوری برای خشونت و مهاجرت اجباری تبدیل شده است. این وضعیت، به نوبه خود، فشار بر مرزها و سیستمهای مهاجرتی کشورهای میزبان را افزایش داده و میتواند به رشد پوپولیسم و ملیگرایی در این جوامع منجر شود، که خود تهدیدی برای صلح و ثبات جهانی است.
آیندهای در حال شکلگیری
گرمایش جهانی به طور بیامانی در حال دگرگون کردن نظم جهانی است. اگر ایالات متحده نتواند به سرعت با طوفانها، خشکسالیها و جابجاییهای جمعیتی سازگار شود و به سوی یک اقتصاد پایدارتر حرکت کند، برتری اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را به قدرتهایی نظیر چین یا دیگر بازیگران نوظهور واگذار خواهد کرد. اروپا نیز با چالشهای داخلی اقلیمی و انرژی، در این رقابت سخت عقب مانده است.
این بحران نه تنها تهدیدی برای صلح و رفاه جهانی است، بلکه فرصتی بیسابقه برای بازاندیشی در شیوههای حکمرانی، تقویت همکاریهای بینالمللی و توسعه الگوهای جدید اقتصادی به شمار میرود. آیا ابرقدرتها، و در واقع تمامی ملتها، برای این بازی جدید که قوانین آن را طبیعت تعیین میکند، آمادهاند؟ یا ناتوانی در اقدام جمعی و سازگاری، آنها را به سمت فروپاشی رهنمون خواهد شد؟ آیا روزی وادار به پیادهسازی ایده هولناک مهندسی آب و هوا خواهیم شد؟ پاسخ به این سوال، نه تنها سرنوشت قدرتهای بزرگ، بلکه آینده سیاره ما را رقم خواهد زد.
ایده این سلسه گزارشها از کانال علوم غیرانسانی گرفته شده است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
اخبار مرتبط
حدود 16 ساعت قبل
حدود 17 ساعت قبل
حدود 18 ساعت قبل
حدود 19 ساعت قبل
حدود 19 ساعت قبل
ویدئو مرتبط